تبیین و طراحی فرآیند بین المللی شدن آموزش عالی ایران
ریال نیوز : جهان امروز، جهانی است که با تغییر و تحول پیوند خورده است و جهانی شدن بدون توجه به مرزها و فرهنگها تمام ابعاد جوامع را تحت تأثیر قرار داده است. در این بین، نظام ارتباطات و ماهیت دانشگاهها نیز دگرگون شده است.
جکسون (2008)، معتقد است در هزاره جدید، در نتیجه جهانی شدن، جهان به طور روز افزونی باهم پیوسته است و در پاسخ به این پدیده، موسسات آموزش عالی در مأموریت خود ارزیابی دوباره دارند تا بتوانند به این سوال پاسخ دهند که چگونه میتوانند فارغالتحصیلانشان را بهتر آماده کنند تا شهروندان جهانی و حرفهای در دنیای متغیر امروز باشند. یکی از راههای مناسب برای مواجه با اثرات ناخواسته پدیده جهانی شدن، بینالمللیسازی دانشگاهها است؛ چرا که بینالمللی شدن با توجه و احترام به مرزها، فرهنگها و نفع مشترک عمل مینماید.
بینالمللی شدن آموزش عالی بهعنوان یک ویژگی کلیدی در سراسر جهان شناخته شده است (چانک، 2018). بینالمللی شدن آموزش عالی به دلیل ورود دانشجویان خارجی به داخل کشور برای یک کشور مزایای اقتصادی دارد و از طرفی به دلیل مهاجرت دانشجویان به خارج از کشور نیز به دلیل رقابت در اقتصاد جهانی منفعت دارد (بامبرگر، 2018). بینالمللی شدن آموزش عالی برای مؤسسات آموزش عالی مزایایی از جمله افزایش درآمد، کسب شهرت و افزایش رتبهبندی جهانی دارد (لومر، 2017)؛ همچینین چالشها و فرصتهاي ناشي از بینالمللی شدن باعث شده تا دانشجویان فرصتهای بیشتر در بازار کار محلی، ملی و جهانی داشته باشند (کتزو نتز، 2018). کشورهای اروپایی و آمریکا در چند دههی اخیر با افزایش کیفیت و استانداردها، برنامهریزیهای مدون و ایجاد موسسات و تبادلات آکادمیک در این زمینه بسیار موفق بودهاند. امروزه آمریکا معروفترین کشور میزبان برای دانشجویان بینالمللی بوده است.
بریتانیا، آلمان، فرانسه و استرالیا در رتبههای بعدی، میزبان بیش از نیمی از دانشجویان بینالمللی هستند (دفتر استراتژی بینالمللی دانشگاه آکسفورد، 2015). برخی کشورهای شرق آسیا و خاورمیانه نیز اهداف بلند پروازانهای را در این زمینه طرحریزی نمودهاند؛ کشورهای منطقه نظیر قطر، امارات، ارمنستان و عربستان با همکاری کشورهای غربی و توسعه تجهیزات و ارائه خدمات و تسهیلات رفاهی و بازاریابی در جذب دانشجویان خارجی و کسب وجهه بینالمللی موفقیتهایی کسب نمودهاند. در آسیای شرقی نیز ژاین، کره، مالزی، سنگاپور و چین نیز با اقداماتی در این زمینه به رشد چشمگیری دست یافتهاند، به طوری که سه کشور مالزی، سنگاپور و چین در سالهای 2005 و 2006 توانستند حدود 12% از سهم بازار دانشجویان بینالمللی را به خود اختصاص دهند که این رقم در حال حاضر افزایش زیادی داشته است (ذاکرصالحی، 1394). در نیوزیلند نیز فشار تقاضا برای پذیرش دانشجوی خارجی موجب تعیین سهمیه برای دانشگاهها شده است.
یافتههای یک مطالعه در این کشور نشان داد اگرچه دانشگاههای دولتی نیوزیلند از اهمیت نقش دانشجویان بینالمللی در جریان درآمدزایی و بینالمللی کردن موسساتشان آگاهی دارند، کنترل تعداد دانشجویان بینالمللی و در نظر گرفتن اهداف دیگر را نیز حائز اهمیت میدانند (لین، اسمیت وری، 2006).
در ایران نیز، طی دست کم دو دههی گذشته ضرورت توجه به نقش و اهمیت بینالمللی دانشگاهها در پیشبرد اهداف توسعهای کشور نه تنها توسط مقامات بلند پایه بلکه حتی در اسناد بالادستی کشور صراحتاً مورد تأکید قرار گرفته است. در برخی از این اسناد توجه به راهبردهای بینالمللی توسعهی آموزش عالی به صورت پراکنده به چشم میخورد.
پراکنده بودن ناظر بر این مهم است که بینالمللی شدن برخی خدمات و کارکردهای آموزش عالی در اسناد بالادستی کشور مورد تأکید قرار گرفته است؛ اما این تأکیدات لزوماً از منطق و رویکردی مشخص، پیروی نمیکنند.
بررسی اسناد بالادستی نشانگر آن است که توجه به بعد بینالمللی در فعالیتها و خدمات آموزشی، پژوهشی و مشاورهای دانشگاهها در طیفی از آرمانها و منافع ایدئولوژیک و غیر ایدئولوژیک شکل گرفته است. این مهم ناظر بر ارادهی سیاسی دست کم در سطح قانونگذاری و سیاستگذاری برای بینالمللی شدن است؛ همچنین با بررسی پنج برنامه توسعه کشور و محورهای این برنامهها در آموزش عالی که بعنوان رهنمودی برای رشد و توسعه کشور از جمله علوم، تحقیقات و فناوری به شمار میرود مشاهده میشود که محورهای کلی این برنامهها و سیر تحول پنج نسل برنامههای توسعه از «توسعه کمی»، در برنامه اول و دوم به «ساختاردهی توسعه علم و فناوری در کشور»، در برنامه سوم با تغییر نام وزارت فرهنگ و آموزش عالی به وزارت علوم تحقیقات و فناوری و دادن وظایف تبیین و تدوین سیاست ها و اولویت های راهبردی در حوزه تحقیقات و فناوری به این وزارتخانه و «توسعه مبتنی بر دانایی» و دانش بنیان و به بیانی دیگر تأکید بر توسعه علم و فناوری در سطح ملی و رهنمودهای مشخصی برای بینالمللی کردن فعالیتهای آموزشی، پژوهشی و همکاریهای بینالمللی و فناوری در برنامه چهارم و در نهایت به «توسعه مبتنی بر دانایی اختصاص یافته»؛ یا توسعه دانایی محور در برنامه پنجم پیش میرود که نشان از حرکت کمی به سوی کیفیت و توسعه در برنامههای توسعه کشور میدهد.
اکنون با اجرایی شدن برنامه ششم توسعه شاهد آن هستیم که «بینالمللی شدن»، آموزش عالی کشور در این برنامه امری جدی قلمداد شده است؛ اما در عمل کشور به این سطح دست نیافته است. با توجه به اشباع آموزش عالی کشور اکنون در برنامه ششم توسعه، دولت ضرورت بینالمللی شدن دانشگاههای دولتی را مد نظر قرار داده است.
مهراد با اشاره به پیشبینی افزایش تعداد دانشجویان کشورهای جهان تا سال 2025 به 266 میلیون نفر اذعان دارد که تعداد دانشجویانی که خارج از مرزهای خود به تحصیل مشغول خواهند بود نیز سه برابر خواهد شد. به گفته وی، علی رغم تسلط کشورهای انگلیسی زبان بر بازار آموزش عالی؛ اما در حال حاضر کشورهایی مانند سنگاپور، مالزی، تایلند و کشورهای خاورمیانه نیز ظرفیت دانشگاههای خود را برای جذب دانشجویان خارجی افزایش دادهاند. وی معتقد است در بین کشورهای خاورمیانه، ایران به عنوان کشوری بزرگ و با سابقه کهن در آموزش عالی دارای دانشگاههایی است که از پتانسیلهای علمی زیادی برخوردار است و برای دورنماندن از عرصههای بینالمللی آموزش عالی به گفته وزیر علوم باید بینالمللی شدن را در دستور کار خود قرار دهند با ملاحظه اهمیت و ضرورت بینالمللی شدن آموزش عالی این سؤال به ذهن متبادر میشود که آیا واقعا دانشگاههای ما ظرفیت بینالمللی شدن را دارند؟ موانع مهم بینالمللی شدن در کشور ما چیست؟ کشورهای دیگر این مسیر را چگونه طی کردهاند؟ دانشگاههای ما چگونه میتوانند از ظرفیت موجود به نحو بهینه استفاده کنند و به این مسیر بپیوندند؟ بنابراین همانگونه که از بررسی سیاستها و اسناد بالادستی مشخص میشود آموزش عالی ایران در رویارویی با چالشهای ناشی از جهانی شدن ارتباطات و اطلاعات برخی از الزامات بینالمللی شدن را پذیرفته است؛ اما پرسش مهم آن است که آیا در عمل این سیاستها، قوانین و برنامههای مصوب دستاوردی برای آموزش عالی کشور به همراه داشته است؟ در پاسخ به این پرسش با تکیه بر تجربه و بررسیهای انجام شده میتوان گفت به لحاظ علمی وضعیت بینالمللی شدن آموزش عالی کشور متفاوت و بیش از هر چیز مبتنی بر سعی و خطا است. به عبارت روشنتر هر یک از مؤسسات آموزش عالی کشور بر حسب مصوبات، آیین نامهها و شیوه نامههای وزارت علوم، تحقیقات و فناّوری؛ شوراهای سیاستگذاری و نیز مدیران مرتبط به صورت منتخب جلوهها و فعالیتهای خاصی را کانون توجه خود قرار میدهند که لزوماً از رویکرد، راهبرد و مدل مفهومی خاصی تبعیت نمیکند.
برای مثال طی سالهای اخیر که موضوع رتبهبندی دانشگاهها در نظامهای رتبهبندی جهانی حائز اهمیت شده است توجه به سیاستها و خط مشیهایی که به این مهم کمک میکند در دستور کار تصمیمگیران و کنشگران اصلی آموزش عالی ایران و مؤسسات تابع قرار گرفته است. رصد وضعیت آموزش عالی ایران بر حسب گزارشهای رسمی منتشر شده نیز حکایت از نوعی نگاه مبتنی بر سعی و خطا و نیز تقلیلگرایی به مقوله بینالمللی شدن دانشگاه و آموزش عالی دارد. به عبارت روشنتر در گزارشهای منتشر شده بینالمللی شدن محدود به یک رویکرد یا فعالیت خاص شده است.
تأسیس شعب در خارج از کشور یکی دیگر از مصادیق بینالمللی شدن است. در زمینهی تأسیس شعب دانشگاههای جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور در سال 1387، اقداماتی در مرکز همکاریهای علمی بینالمللی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری صورت گرفته که از آن جمله میتوان به این اقدامات در دست انجام اشاره کرد: تأسیس شعبهی دانشگاه تربیت مدرس (دانشگاه تحصیلات تکمیلی فارابی)، در کشور سوریه، تأسیس شعبهی دانشگاه پیام نور در کشورهای امارات، افغانستان و گرجستان، تأسیس شعبهی دانشگاه فردوسی مشهد در هرات، تأسیس شعبهی دانشگاه شهید بهشتی در لبنان و تأسیس شعبهی دانشگاه جامع علمی کاربردی در کشور کومور. گسترش زبان و ادبیات فارسی و ایرانشناسی در خارج از کشور، شرکت اعضای هیأت علمی در کنفرانسها، گردهماییهای علمی بینالمللی، برگزاری همایشها و کنفرانسهای بینالمللی داخل، فرصتهای مطالعاتی و تحقیقاتی و سفرهای خارجی از دیگر اقدامات مورد توجه در فضای بینالمللی است. از همین رو میتوان پیشبینی کرد که چنانچه مبنای تشویقها و کانون توجه در عرصهی سیاستگذاری آموزش عالی به سمت و سوی دیگری میل پیدا کند آنگاه وضعیت بینالمللی شدن دانشگاه نیز متفاوت خواهد بود.
ادامه دارد…
فرزاد قاسم زاده
دکتری کارآفرینی-بین الملل